Notice: fwrite(): write of 691 bytes failed with errno=122 Disk quota exceeded in /home/saninw/eltiyama/wp-content/plugins/wordfence/vendor/wordfence/wf-waf/src/lib/storage/file.php on line 42
{داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی – التیاما
چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

{داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی

یکی بود یکی نبود

اسلاید اول {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: «یه مرد که سیب‌زمینی خیلی دوست داشت، پادشاه کشور دوری بود. اون هر روز سیب‌زمینی سرخ شده می‌خورد. مردم سرزمینش اسمش رو پادشاه سیب‌زمینی گذاشته بودن.»
اسلاید دوم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: «پادشاه سیب‌زمینی خیلی چاق شده بود و دیگه نمی‌تونست راه بره. وزیر کشور از همه‌ی افرادی که در کاخ زندگی می‌کردن برای درمان پادشاه کمک گرفت؛ اما هیچ‌کس نتونست کاری کنه که پادشاه راه بره.»
اسلاید سوم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: «به وزیر خبر دادن در جایی به اسم التیاما، دانشمندی زندگی می‌کنه؛ به اسم «ابرک» که می‌تونه پادشاه رو درمان کنه.»

دکمۀ زیر را لمس کن و فایل رنگ‌آمیزی پادشاه و وزیرش را دانلود کن. از رنگ‌آمیزیت عکس بگیر، استوری کن و التیاما رو تگ کن، اینجوری در مسابقه شرکت داده میشی منتظر ارسال هدیه‌ات باش.

دانلود برگۀ رنگ‌آمیزی
اسلاید چهارم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: «وزیر به التیاما رفت تا ابرک رو برای درمان پادشاه به کاخ دعوت کنه. ابرک وقتی بیماری پادشاه رو متوجه شد، گفت: «من به کاخ نمیام و باید پادشاه به اینجا بیاد.»»
اسلاید پنجم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: سربازها، پادشاه سیب‌زمینی رو پیش ابرک بردن. ابرک به پادشاه گفت: «فردا باید پیاده پیش من بیایی تا درمانت رو شروع کنم.»
اسلاید ششم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: فردای اون روز پادشاهی که نمی‌تونست راه بره با هزار زحمت پیش ابرک رفت، اما ابرک نبود و خدمتکارش به پادشاه گفت: «ابرک گفته فردا دوباره پیاده بیا.»
اسلاید هفتم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: پادشاه دوهفته هر روز پیاده پیش ابرک می‌رفت؛ اما ابرک نبود. پادشاه کم‌کم احساس سبکی می‌کرد و راحت راه می‌رفت. حالا دیگه پادشاه سیب‌زمینی حالش بهتر شده بود.
اسلاید هشتم {داستان‌های اَبرَک} اَبرَک و پادشاه سیب‌زمینی
متن در تصویر: وزیر، تمام اهالی دربار رو به یک مهمونی دعوت کرد و داستان خوب شدن پادشاه توسط ابرک مهربون رو براشون تعریف کرد. از اون به بعد هرکسی در دربار دچار بیماری می‌شد برای درمان به التیاما می‌رفت.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟

میانگین امتیاز ۴.۱ / ۵. تعداد رای‌ها ۱۷

هنوز امتیازی ثبت نشده

پزشکان برتر:
دکتر جواد غروبی

درباره‌ی ادمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Fatal error: Uncaught wfWAFStorageFileException: Unable to verify temporary file contents for atomic writing. in /home/saninw/eltiyama/wp-content/plugins/wordfence/vendor/wordfence/wf-waf/src/lib/storage/file.php:51 Stack trace: #0 /home/saninw/eltiyama/wp-content/plugins/wordfence/vendor/wordfence/wf-waf/src/lib/storage/file.php(658): wfWAFStorageFile::atomicFilePutContents('/home/saninw/el...', '<?php exit('Acc...') #1 [internal function]: wfWAFStorageFile->saveConfig('livewaf') #2 {main} thrown in /home/saninw/eltiyama/wp-content/plugins/wordfence/vendor/wordfence/wf-waf/src/lib/storage/file.php on line 51